کارشناس ارشد مسائل سیاسی و روابط بینالملل و مطالعات آمریکا:
حاج قاسم معمار نظم نوین امنیتی در منطقه است
علیرضا رضاخواه تصریح کرد: اولین بار در سال ۲۰۰۳ رفتیم به این سمت ببینیم که چه کسی این الگوی مبارزه را ایجاد کرد و تاکتیکهایی که در جنگهای ۳۳ روزه حزبالله لبنان در برابر اسرائیل داشت، این الگوی نوین را ایجاد کرد.
وی ادامه داد: ما در حوزه ادبیات جنگی به جایی رسیدهایم و الگوهایی را طراحی میکنیم که سالها بعد، کشوری مثل روسیه از آن استفاده میکند و اروپاییها هم که میخواهند از آن ادبیات تولید کنند، میآیند آن را دستهبندی میکنند و حاج قاسم سلیمانی را به عنوان یک نخبه نظامی که پشت این عملیاتهاست میشناسند. از طرفی تبلیغ حاج قاسم سلیمانی به یک نخبه نظامی هم کار خیلی خوبی نیست. چرا که نباید قاسم سلیمانی را فقط به عنوان کسی که در میدان نبرد حضور داشت، ببینیم. قاسم سلیمانی که از او به عنوان مانعی برای سیاستهای آمریکا نام برده میشود، اگر نگرش و کارهای او را ببینیم، میبینیم که کارهایش فقط در حوزه تاکتیکها نبود.
رضاخواه با تاکید بر اینکه قاسم سلیمانی در حوزه روابط بینالملل، به عنوان یک استراتژیست، به عنوان کسی که فهمی ورای میدان داشت، واقعاً قابل بررسی است اذعان داشت: سلیمانی به عنوان یک استراتژیست خیلی خوب فهمیده بود که اول از همه، استراتژی دشمن در منطقه چیست و خیلی درگیر جزئیات بود به حدی که الگوی تاکتیکهایش، به الگوی جنگی تبدیل شده بود. همزمان به این موضوع هم نگاه میکرد که اصل داستان چیست و آمریکاییها در منطقه به دنبال چه چیزی هستند.
کارشناس ارشد مسائل سیاسی و روابط بینالملل و مطالعات آمریکا ادامه داد: درک من این است که حاج قاسم متوجه شده بود که آمریکاییها به دنبال ایجاد کانونهای دائمی بیثباتکننده و ناامنی در منطقه هستند. مهمترین نکتهای که وجود داشت این بود که پس من باید به استراتژی آنها حمله کنم. استراتژی، بیثباتی منطقه است و من باید یک الگو برای باثبات کردن و نظم امنیتی منطقه طراحی کنم.
وی تصریح کرد: آمریکاییها چه در سال ۲۰۰۱ که وارد منطقه شدند و چه در سال ۲۰۱۱ که از منطقه خارج شدند، با وجود چرخش استراتژیشان، یک تاکتیک داشتند و آن هم بیثباتی در منطقه بود. هدف این بود که یک قدرت تمدنی را درگیر جنگ منطقه کنند و تا جایی که میتوانند تضعیف کنند. این چیزی بود که حاج قاسم خیلی خوب آن را درک کرد و دنبال ایجاد یک نظم امیتی جدید در منطقه بود. من این جمله را میگویم که حاج قاسم معمار نظم امنیتی نوین در منطقه بود.
آمریکاییها در این مدت، استراتژیهای زیادی را دنبال کردند که همه بدون نتیجه بود و از آن طرف حاج قاسم یک استراتژی کلانی را دنبال میکرد که ایجاد یک فهم و مدل امنیتی بود که در منطقه فراگیر باشد و دائمی و باثبات باشد و امنیت، امنیت درونزایی باشد. نکته دیگر، بحث درونزا بودن این الگوی امنیتی بود که نیازمندی جدی آن، ایجاد اعتماد بین بازیگرهای منطقه بود. حاج قاسم این موضوع را خیلی خوب در موارد مرتبط با اینها تعامل کرد و یک اعتماد خیلی خوبی را در منطقه ایجاد کرد و این باعث یک امنیت خوب در منطقه شد. حاج قاسم در تمام این فضاها، نگاهش جناحی و گروهی و تشکلی نبود. در فضای منطقهای در درگیریهاس سخت نظامی، ایشان یک نگاه فرهنگی داشت و نیروهای فرهنگی در زمان ایشان فعالیت میکردند تا باعث همدلسازی کشورهای درگیر شوند. جریان پیادهروی اربعین، این موضوع باعث همدلی مردم شد. در جریان سیل جنوب، حضور نیروهای حشدالشعبی بین مردم آمدند و به مردم کمک کردند و این در خاطر مردم میماند. در تعامل با ادیان و احزاب مختلف و تعامل با سنیها، مسیحیها و… در تمام اینها نام حاج قاسم به عنوان کسی مطرح بود که دارنده و پشتیبان این جریانهای مذهبی بود.
این نگاه بسیط داشتن، همدل ساختن مردم و حتی در کنار آن، نگاه به جریانهای اقتصادی که حاج قاسم همواره به اقتصاد مردمی تاکید میکرد، که تبدیل به یک نگاه مردمی میشود، دیگر ناگسستنی خواهد بود. حاج قاسم و الگوی امنیت هیبریدی درونزای منطقهای، که در روابط بینالملل میتوان خطهای آن را دنبال کرد، در دبیات کلاسیک و دانشگاهی هم میشود دنبال کرد و میشود آن خط را ادامه داد.
نظر شما :