سلسله گفتوگوهای «ما و دانشجویان امروز» توسط سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان برگزار شد
به گزارش روابط عمومی سازمان دانشجویان ایران، به نقل از ایسنا، سلسله گفتوگوهای مکتوب «ما و دانشجویان امروز»، سیام هر ماه توسط سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان و با همکاری خبرگزاری ایسنا منتشر میشود.
تحصیل در حوزه روانشناسی و جامعهشناسی، مطالعه در حوزه جوانان، تمرکز بر بحث کارآفرینی و آموزش اثربخش و رهاییبخش، باعث میشود نام مدیر خانه جوان، در فهرست چهرههایی قرار بگیرد که میخواهیم درباره «ما و دانشجویان امروز» با آنها گفتوگو کنیم.
فاطمه اکبرزاده، صحبتش را با توصیف ویژگیهای کلی نسل نو آغاز میکند و میگوید: جوان امروز فردیتر شده، خود گزیده است و به خودکفایی اهمیت بسیار میدهد؛ شاید به این دلیل که خاستگاه منطقی و استدلالی هنجارهای نسل پیش از خود را درک نمیکند و برای بیان همین اندیشه و نگاه فردیست که فریاد من هستم را سر میدهد.
او در پاسخ به این سؤال که وظیفه ما در قبال آنان چیست؟ پاسخ میدهد: «در برخورد با چنین جوانانی، باید مدام از امکاناتی که میتوان در اختیار او گذاشت گفت و از مهارتهای او پرسید تا حس دیده شدن، برایش ایجاد امنیت کند و به سکوی پرتابی امیدبخش برای او تبدیل شود. به نظرم همینکه بتوانیم به جوان امروز بگوییم تو با تمام تفاوتهای نسلی، از جانب ما که نسل گذشتهایم موردپذیرش هستی، باعث میشود او راحتتر برون ریزی داشته باشد و ما هم بهتر بدانیم که باید چه وظیفهای برای خودمان تعریف کنیم.»
آنچه این روانشناس اجتماعی در جایجای گفتوگو بر ضرورت توجه به آن تأکید دارد، آموزشِ فکر کردن خارج از جعبه به دانشجویان است: «پرورش خلاقیت باعث میشود جوانان دانشجوی ما به مدلهای دیگری از اندیشیدن هم بیاندیشند و به همه امور از یک زاویه نگاه نکنند. در این راستا، بهتر است از آنها بخواهیم فلسفه زندگی و چرایی وجود خودشان را بیان کنند، سپس از منظرهای مختلف به آن نگاه کنند و بهتبع این نگاه چند سویه، با تعریف برنامهای تازه و هدفمند، به «خلق دوباره خویشتن خویش» بپردازند.»
اکبرزاده، با اشاره به مقتضیات جهانی نویی که جوان ما در آن زیست میکند، یادآور میشود که نسل نو، ارزشهای اجتماعی، فکری، اخلاقی و انسانی خود را از جامعه جهانی دریافت میکند و به مرزهای جغرافیایی جایی که در آن زندگی میکند محدود نیست: «دانشجوی امروز در منطق گفتوگوی بین الاذهانی با همسالان خود، پارادایم جدیدی میسازد. اینجاست که باید از خودمان بپرسیم نقش ما بهعنوان محافظان فرهنگ این مرز و بوم چیست؟ شاید سادهترین راه این باشد که به سنتها اشاره کنیم، اما بهترین راه، تقویت خرد خودبنیاد در جوانان و پیش رفتن بر مدار ارزشها و اصول انسانی است که در فرهنگ و تاریخ و تمدن و سنت ما هم بر آن تأکید شده؛ از این رهگذر است که جوان حس میکند این ارزشها از نهاد خودش برخاسته و چون میبیند که هژمونی سلطه گرایانهای در آن نیست، پذیرش هم اتفاق میافتد.»
پذیرش اینکه گاهی ما هم اشتباه میکنیم و اعتراف به آن همچنین، انتقال حس ارزشمند بودن، پرهیز از قضاوت کردن مداوم و فرصت دفاع دادن، راهکارهای دیگری است که مدیر خانه جوان برای شروع گفتوگو با جوان امروز ضروری میداند و البته خاطر نشان میکند: «هر آنچه قرار است ما برای دانشجوی جوان امروز انجام بدهیم، از بستر یک ارتباط سازنده بیرون میآید. اگر اصول این ارتباط را ندانیم و نفهمیم و به آن آگاه نباشیم، نمیتوانیم نسل نو را به سمت بهتر شدن پیش ببریم، امید و اعتمادی هم شکل نمیگیرد، در بستر یک ارتباط نادرست خشونت و یأس افزایش پیدا میکند و در نتیجه، ما آنها را از دست میدهیم، در نتیجه همه چیز دچار دگردیسی میشود و چیزی از بنیادهای تاریخی و هویتی ما باقی نمیماند.»
حرکت به سمت پروژه محور شدن به جای برنامه محوری، تقویت کار گروهی و نقش دادن به جوانان در اجرای پروژهها برای مفهوم درک تیم و اصول مشارکت، دیگر مواردی است که مدیر خانه جوان به برنامه ریزان برای جوانان پیشنهاد میکند و میگوید: «دانشجوی ما در سنی است که مهمترین اتفاقات زندگیاش رقم میخورد؛ خودکفایی اقتصادی و عاطفی از جمله نیازهای اوست و شاید بهتر باشد با یک مسیریابی شغلی درست، او را در مسیر درستی برای رسیدن به این اهداف راهنمایی کنیم؛ طوری که بداند ظرفیتهای شغلی رشتهای که در آن تحصیل میکند و همچنین راهها و مهارتهای اتصال به بازار آن چیست.»
این روانشناس، که ساعتها پای صحبت جوانان امروز نشسته، با بیان اینکه جوانان ما بهشدت احساس تنهایی میکنند، ادامه میدهد: «دانشجوی ما خود را در جزیرهای که به او تعلق ندارد تنها میبیند، گمان میکند که گفتمان او با گفتمان مسلط همسو نیست و نیازهایش دیده نمیشود، اگر هم دیده شود کاری برای رفع این نیاز انجام نمیشود و او باید برای خودش تمام این کارها را انجام بدهد. اگر چه شبکههای اجتماعی بسیار زیاد شدهاند ولی جوان ما در شبکهای از حمایت جامعه و همسالان و نسل پیشین زندگی نمیکند و به همین خاطر چشمانداز روشنی هم برای آینده ندارد و این ناامیدی و بیانگیزگی فاجعه است.»
او صحبتش را اینگونه تکمیل میکند و به پایان میرساند: «اولین بحران کشور عزیزمان ایران را نه محیطزیست، نه اقتصاد و نه سیاست میدانم. اولین بحران ما، بحران منابع انسانی است و از این لحاظ بهشدت در حال فرسایش هستیم. شاید بهتر این باشد که احساس خطر را کنار بگذاریم و کمک کنیم جوانان امروز ما از فضای حقیقی شبکههای حمایتیمان برخوردار شوند. با ایجاد و گسترش فضاهای مدنی، فرصت گفتوگو فراهم میشود، آنها به جایی که در آن هستند و آدمهایی که به آنها ارزش میدهند تعلقخاطر پیدا میکنند و درنهایت، حس میکنند میتوانند و میخواهند که در ساختن جامعهشان سهیم شوند.»
نظر شما :